عشق به پاکی شبنم |
|||
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 15:30 :: نويسنده : باران
پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : باران
سلام خدا جون … میدونم ازم دلخوری ، میدونم چند وقته بهت سر نزدم ، میدونم چند وقته فراموشت کردم ! خدا جون میخوام واست از دلتنگیم بگم ، میدونم مثه همیشه سنگه صبورمی .. دلم خیلی گرفته ، این بار نه از دور و بریهام ، نه از دنیا ، از خودم !! یه مدته حضورت توی لحظه های بودنم احساس نمیشه ! یه مدته بودنت توی زندگیم کمرنگ شده ! یه مدته از گناه ابایی ندارم ! یه مدته دیگه از سنگینی نگاهت شرم ندارم ! یه مدته توی مرداب زندگی غرق شدم ! یه مدته بنده ی ناسپاس شدم ! یه مدته مغرور شدم ! خدا جون نمیدونم چرا دیگه صدای اذونت آرومم نمیکنه ! یه مدته شنیدن صدای “الله اکبر ” اذونت مضطربم میکنه ! اظطراب از فاصله ی افتاده بین من و تو خدا جون … تو کمکم کن !! نذار از تو تهی بشم ، نذار با نبودنت بمیرم ! “دستمو بگیر، کمکم کن“
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : باران
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 17:49 :: نويسنده : باران
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 17:10 :: نويسنده : باران
خدا یا اگه تو با من نبودی جه به سرم میومد؟
دلم برای روز های کودکیم تنگ شده برای درختچه رز که اون موقع خیلی بنظرم بزرگ بود برای همه اونایی که دوستشون داشتم وحالا یه جورایی نمیشه ببینمشون دلم برای خواهر مهربونم که تازه از کنارم پر کشیده خیلی خیلی تنگه کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدم کاش میشد همه دلتنگی هامو یه جا میریختم بیرون کاش............با همه غمهام خداحافظی میکردم چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 17:7 :: نويسنده : باران
در شعر من چرخی بزن ای هد هد دیوانه ام
یاری کن اینک قلب را ای مستی بی باد ه ام
ما را به دریای جنون گه می کشی گه میروی
ادامه مطلب ... شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 1:59 :: نويسنده : باران
شب، همه دروازههایش باز بود
![]() آسمان چون پرنیان ناز بود گرم، در رگ های ما، روح شراب همچو خون میگشت و در اعجاز بود با نوازشهای دلخواه نسیم نغمههای ساز در پرواز بود در همه ذرات عالم، بوی عشق زندگی لبریز از آواز بود بال در بال كبوترهای یاد روح من در دوردست راز بود
آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |