عشق به پاکی شبنم
 
 
یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 22:50 ::  نويسنده : باران

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی…

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند…

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

ارسال:رها یکدوست خوب 



یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 21:40 ::  نويسنده : باران

 
تمام دارایی من به اندازه خرید یه گل بود
 
باتمام وجود اونو بوییدم ،بوسیدم وبه تودادم
 
اماحیف که تو حتی نبوییدی
 
عشقمرو قلبمر وتموم خاطراتم رو زیر پاگذاشتی
 
ورفتی
  


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 21:36 ::  نويسنده : باران

zwiwcak237lpwih80r6m.jpg

همه زیبایی های بی پیرایه ازعشق سرچشمه می گیرند،اماعشق از چه چیز سرچشمه می گیرد؟ عشق از جنس چیست ؟ این فرا طبیعی از کدامین طبیعت جاری شده است؟ زیبایی زاده ی عشق است. عشق زاده ی توجه و اعتناست ، توجه ای ساده به ساده ها . توجه ای متواضعانه به هر آنچه که متواضع و بی پیرایه است . توجه ای زنده به همه ی زندگی ها



یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 21:33 ::  نويسنده : باران

kazps30tgv1hs0r7i3z1.jpg

تو کیستی؟

هان؟

یادم آمد...

...

تو همانی که روزی با پاهایت آمدی

و نماندی و رفتی!!!

و من...

من همانم

که روزی با دلم آمدم و ماندم و ماندم



یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, :: 21:10 ::  نويسنده : باران

 

خدا چرا...؟!    دل من و شکستن؟!
چرا دست های عشقم و به زندگی نبستن؟!
دارم می سوزم
                   چرا رها کردی میون راه ها؟!  می خوام بمیرم ولی بی گناهم.
دارم می سوزم
                                       بزار بسوزم...!



شنبه 24 دی 1390برچسب:شعرعاشقانه, :: 16:36 ::  نويسنده : باران

عشق شیرین من 

در كویر خلوت دلم با لبانی تشنه راه دشواری را در پیش گرفتم

می دانم كه نیاز به جرعه آبی دارم تا خود را با آن سیراب نمایم

در قلبم غوغایی است غوغای عشق تو

نگاهت برایم همچون رودخانه ایی است كه هرگز درآن ركودی نیست

می خواهم كه مرا به حال خود وا مگذاری و مرا همیشه با خود همراه سازی

بگذار تا از احساسات شیرینت لبریز شوم

بگذار تا به وسعت قلب پرمهرت دست یابم

زلالی عشقت را از من مگیر، انشای چشمت را برایم بخوان

 تا با شنیدن آن سرشار از شادی شوم

 زيبارويي که مي داند زيبايي ماندني نيست پرستيدني ست / ارد بزرگ



 

هرچندکه دلتنگ تراز تنگ بلورم

باکوه غمت سنگ تراز سنگ صبورم

اندوه من انبوه تراز دامن الوند

بشکوه تر از کوه دماوند غرورم

یک عمر پریشانی دلبسته به موییست

تنها سر مویی زسر موی تو دورم

ای عشق گذر می کنم از خویش

بگذار به بالای بلند تو ببالم

کز تیره نیلوفرم و تشنه نورم



 



شنبه 24 دی 1390برچسب:شعرعاشقانه,مهدی سهیلی,, :: 16:17 ::  نويسنده : باران

 

به که باید دل بست؟
به که شاید دل بست؟

 

سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است.
هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را ـ
گرم، پاسخ گوید

ax asheghaneh NewFun.ir 2 عکس های جدید عاشقانه مهرماه 90

 



ادامه مطلب ...


شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 16:2 ::  نويسنده : باران

 

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست

آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

"بادا" مباد گشت و "مبادا" به باد رفت
"آیا" ز یاد رفت و "چرا" در گلو شکست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

 

1 عاشقانه ترین عکس های اسفند89

 

 



پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 18:4 ::  نويسنده : باران

  12:54am Jan 12

هزارجواب در چشمانم بود وتو
 
حتی یکبار یک سوال نکردی چرا غمگینی
 
چرا چشمهایت بارانیست
 
توبمن یاد دادی غمهایم را دروجودم پنهان کنم
 
ویادم نره که با بودن  تو  من باز هم تنهام
 

 


پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, :: 3:23 ::  نويسنده : باران

دستم بوی گل میداد . مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم .



چه خبر از دل تو
نفسش مثل نفسهاي دل کوچک من ميگيرد...؟

يا به يک خنده ي چشمان پر از ناز کسي ميميرد...؟

چه خبر از دل تو....؟

دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من ميگيرد....؟

مثل روياي رسيدن به خدا....

همه شب تا به افق

دل من نيز به آزادگي قلب تو

..........پر ميگيرد



چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : باران

مهربانم

رفتی وچه غریبانه رفتی هرگز باور نمیکنم کوچ

ناگهانیت را.........

چقدرعاشقانه دوستت داشتم

وتو تنها کسی بودی که دنیای تاریک زندگیم را

روشن میکردی

ناباورانه چه زود تنهایم گذاشتی

وحالا من مانده ام ودریایی از غم

 



سه شنبه 20 دی 1390برچسب:, :: 16:12 ::  نويسنده : باران

یک روز یک جایی ترا دیدم دلم لرزید

نگاهم درنگاهت گره خورد وخیره ماند

یک وقت به خود آمدم که تو نبودی

اما نه، بودی میدانی کجا؟درقلبم

وبرای همیشه بامنی

 



سه شنبه 20 دی 1390برچسب:, :: 10:10 ::  نويسنده : باران

تقدیم به قلبهای عاشق

 

 

 



درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق به پاکی شبنم و آدرس baranfaridi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان